تحفه ی ناقابل

ساخت وبلاگ
همسر مهربانم

نازنینم

وجودت در خانه آرامش است
حضورت امنیت...
و چه زیباست
شبهای ک با کوله باری از خستگی
با لبخندی زیبا تمام خستگی هایت را بدرقه میکنی
تا مرا شاد کنی و شاهد خستگی هایت نباشم

مهربانم من چگونه تو را بستایم!!!
که تمام محبتت را بتوانم اندکی جبران کنم
تو نه تنها روحم را عاشق کردی
بلکه...
تمام سلول های مرا عاشق کردی

حسینم

 نمیدانی !
نه!!!!نمیدانی چقدر دلتنگت میشوم
وقتی برای کسب لقمه ی حلال نیمی از روزم را تنهاییم
و هنگام بدو ورودت تمام وجودم تو را فریاد میزند...

 ای امید زندگانیم!!!!

من تورا با تمام وجود ستایش میکنم
و تورا که حاصل استجابت دعایم هستی را
 با سجده ای شکر،شکرگزاری میکنم

محبوبم!!!!

در لحظه لحظه های که در کنارت نفس میکشم
باز هم دلم تنگ است
صحبت هایت
نگاهت
حرکات زیبای دستانت
چشم های خمارت
 عشق نهفته در وجودم را شعله ورتر میکند

تو چه کردی با من که تمام ثانیه هایم را با عشق تو نفس میکشم
و مدتها بدون اینکه بدانم تو را تماشا میکنم و به وجودت عشق میورزم...
 
حسینم با تمام وجود دوستت دارم و هیچگاه از دوست داشتنت سیراب نمی شوم..
چون تو همانند همان درّ گرانی که با گذر زمان با ارزشتر میشود....
این شعر تحفه ای ناقابل از طرف من است،امیدوارم به کام خوش نشیند...

دیروز حسینم برای انجام کار اداری رفت ماموریت،منم برای کمتر شدن دلتنگیم دوست خوبم معصومه را برای صرف شام دعوت کردم و در کنار هم شبی زیبا ولی نه به زیبای شبهای قشنگ با حسین بودنم را تجربه کردم...
ساعت سه شب بعد از کلی صحبت و خاطره بالاخره خوابمون برد،صبح ساعت 8بیدار شدیم...

اولین شب قدر...
ما را در سایت اولین شب قدر دنبال می کنید

برچسب : ناقابل, نویسنده : amorous9 بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 23:20