سربازی

ساخت وبلاگ
برادر جان نمیدانی چه دلتنگم

نمیدانی چه سخته خواهری دلتنگ می بودن

میان همهمه در فکر تو بودن

ولی اندر سکوت قلب بیمارم فرو رفتم

چه روزای که غمگینم برای دردهای که برای زندگانی میکشیدی

ولی من!!!!!!

با دستهای خالی از لطفم برایت فقط آرام زیر لب تو را ناله کنان الله میخواهم

برادر جان ورودت را به سربازی گرامی میدارم

که الله خدایم حافظت باشد...

برایت صبر و آرامش برای روزهای سخت در حال گذر خواهم

تو را سالم برای زندگانی و عصای دست مادر از الله خدایم طلب کردم

برای کوه بودن در قبال دل تنگ پدر خواهم

تو را من چشم در راهم

خدایا تو نگهدار عزیزم باش
هوایش را در آن شهر غریب داشته باش

خدایا تو نگهدارش باش

چند روزه که برادر خوب و مهربونم برای خدمت سربازی عازم شده،وقتی گفتن باید بره انگار قلبم رو از ریشه کندن،تمام سختی های که کشیده بود مثل فیلم جلو چشامم رژه میرفت و منم سخت اشک میریختم و از خدا میخواستم که بهش صبر بده که راحت تموم کنه...
خدایا کمکش کن که خیلی راحت این15ماه رو تموم کنه و سالم و سلامت به آغوش پدر و مادرم برگرده،ولی الان خوشحالم و شاکر خدا که داداشم بره سربازی که زندگیش تکمیل بشه....
خدایا برای تمام نعمتهایت شکرت

اولین شب قدر...
ما را در سایت اولین شب قدر دنبال می کنید

برچسب : سربازی, نویسنده : amorous9 بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 23:20